- آب افتاده (اُ دَ / دِ)
میوۀ نیم رس، متاعی در آب دریا یا رود تر شده و رنگ بگردانیده و زیان دیده
معنی آب افتاده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه در کسب و کار یا علم وهنر از دیگران عقب مانده باشد، در علم روانشناسی عقب مانده
(بِهْ اُ دَ /دِ)
لغت نامه دهخدا
کنایه از بهبود باشد و بهبود بمعنی خیریت. (برهان). بهبود بیمار است یعنی خیریت و به بودن. (آنندراج) (انجمن آرا). تندرستی و صحت.
(اَ)
لغت نامه دهخدا
دل باخته. (مجموعۀ مترادفات). تنگدل. دل شکسته. (ناظم الاطباء). کنایه از عاشق صادق. (آنندراج) :
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی.
حافظ
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی.
حافظ
(بِ دَ)
لغت نامه دهخدا
نام دریاچه ای ازافغانستان در جنوب غربی غزنین بفاصله 80هزار گز. وسعت آن برحسب بسیاری و اندکی باران کم و بیش شود
(پَ اُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
کسی را گویند که در راه از رفقا بازمانده باشد. (برهان قاطع) ، پس افت. اندوخته. پس انداز. ذخیره. پس افکند. پس اوگند
((~. اُ دِ))
فرهنگ فارسی معین
عقب مانده، ناقص، معلول، کسی که در انجام کار یا کسب دانش از دیگران عقب تر باشد
توسعه نیافته، معوق، منگول، ناقص الخلقه
متضاد: پیشرفته
متضاد: پیشرفته
دیدن آب ایستاده روشن به وی میراث رسد آب نشانگر بسیاری از تصاویر، از اسطوره ها و رویاهاست - یوسف نبی (ع)